فاصله بين دست من و تو ....
از قاب پنجره به سرخی آسمان می نگرم <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
آسمان نیز در سوگ رفتن تو پيراهن سیاه به تن کرده
کجاست آن آغوشی که مرهم غصه هایم بود
کجاست آن نگاه گمشده در قاب عکس
کجا رفت آن دستانی که میخواست اشکهانم را از گونه هایم پاک کند
شاید سرابی بیش نبود
دل به سایه بستم؟؟؟
کجا رفت آن همه مهربانی که باران امیدش را داده بود
کجاست
شاید یک قصه بود
فاصله بین دست من و تو
دیوار فاصله ..
فاصله یه حرف تازست
کاش دیوار فاصله کوتاه بود و میشد آنسوی دیوار را دید
کاش میشد دزدکی در باغ آن سوی دیوار قدم زد
کاش میشد بوی بهار نارنج را برای همیشه در خاطره ها زنده نگه داشت
کاش میشد فاصله را برای همیشه از ذهن پاک کرد
کاش قصه فاصله دستان من و تو تمام شود
تنهايی شايد يه راه تا بی انتهای نا شناخته ها... تنهايی راهيه واسه اينکه خودمونو بهتر بشناسيم با اين که ميگن و منم ميگم..ولی شايد سهم من از زندگی تنهاييه ..
ممکنه کلاغه قصه ی ما به خونش برسه !!چون ميخواد بره قصه ی منو واسه بچه هاش تعريف کنه!!
اول شدم. اما يه چيزی... من شعر خوندن بلد نيستم. راستی فونتت بد نيستا ولی از يکی ديگه استفاده کنی بهتره...
سلام رفيق و دوم بودنم بد نيست ... قصه فاصله دستای ما هميشه همين جوری ميمونه مگر روزی که کلاغه به خونه اش برسه ... اما يادت باشه کلاغ قصه ما هيچ وقت به خونش نمی رسه ...
يه بار اومدم اولين باشم اونم نشد . صنم جون اميدوارم تو سال جديد به آرزوهات برسی... عکسای جالبی گذاشته بودی.
ما هم اپديتيم!
من به پایان دگر نیاندیشم / که همین دوست داشتن زیباست
تو بايد همون عسل باشی نه؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام......حالت خوبه؟؟چرا اخرينuP DaTe?........بين منو تو فاصله غوغا ميکنه.....ياد حرفای قشنگت منو رها نميکنه......تو منو گذاشتی رفتی......توی روزگار وحشی........توی کوچه های غربت....دنبالم حتی نگشتی.............!